آرزوی وصال

اللهم عجل لولیک الفرج
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

عکس ربیع الاول

18 آبان 1398 توسط حيدري
عکس ربیع الاول
 نظر دهید »

شهادت امام حسن عسکری تسلیت

14 آبان 1398 توسط حيدري
شهادت امام حسن عسکری تسلیت

پدر روزهاي انتظار
هر شب که دلم براي تو تنگ مي‏شود، ابرها در فراق، با من گريه مي‏کنند. کاش به جاي خاک، از کلمه آفريده مي‏شدم تا سراپا شعر مي‏شدم در ستايش تو!
تو، پدر غم‏ هاي شيرين روزهاي انتظاري. گاهي نوشتن دشوار است و از تو نوشتن دشوارتر. اشک‏هايم، مرغان دريايي ‏اند که ساحل چشمانم را به بوي غربت حرم تو جست‏وجو مي‏کنند. اشک‏هايم، کبوتراني‏ اند که آرزو دارند گره دخيل‏ هايي شوند که به ضريحت بسته شده است.
بيست و ششمين بهار که پرپر شد
بالش شب‏هايم خيس مي‏شود از خيال 26 بهاري که کوتاه‏تر از همه پروازها، گذشت. عمري گذشته است و هنوز جهان نتوانسته از 6 سال امامت مهرباني‏هايت بگويد.
هنوز تنگناي روزهاي زندان‏هاي پي در پي تو، گلوي جهان را مي‏فشارد.
جهان مسموم، هنوز سرفه مي‏کند.
از روزي که تو مسموم شدي، بادها هر ثانيه سرفه مي‏کنند.
بوي رفتنت، خبر شهادت داشت. پرنده‏تر از همه ابرها رفتي. رفتي، تا طلوع تو، در آغاز چهاردهمين خورشيد بشکند و عطر عدالت، مثل باران‏هاي بهاري، جهان را فرابگيرد.
شش سال امامت در سه ظلمت فراگير
شش سال، خورشيد امامتت، بي‏ وقفه مي‏تابيد تا لبخندهايت، جهاني را معطر کنند. اما سه ظلمت فراگير، حصار آسمان امامتت شده بودند، تا هيچ روزني، عطر نوراني‏ات را حس نکند؛ سه قفس تنگ که نفس را تنگ مي‏کردند، پرندگي‏ات را اسير کردند. سامره، شش سال زندان پي‏در پي‏ات شد و ديوارهاي بسته، خستگي مدامشان را در عبادات مدامت گريه مي‏کردند.

پيام‏هاي کوتاه:
ـ ردپاهاي گمشده‏ ي ما، مسافران توفانند که پي عطر تو مي‏گردند.
ـ هر قدم که به تو نزديک‏تر مي‏شويم، عطر بهشت را بيشتر حس مي‏کنيم.
ـ مگر حرمت را بر آسمان هفتم بنا کرده‏ اند که اين همه ابر باراني، بر شانه ما مي‏گيرند؟
ـ فرسنگ‏ها سنگ را به شوق زيارت حرمت، با بادها مي‏دوم و با رودها آواز مي‏خوانم؛ شايد در پاي تو کبوترانه بميرم.

مي‏رود؛ ولي خشنود و نگران
مي‏گفت «زيبايي چهره، جمال برون است و زيبايي عقل، جمال درون» و حالا جمال ظاهرش را بيماري، به يغما برده؛ در حالي‏که 28 بهار، بيشتر از عمرش نمي‏گذرد. مي‏رود در حالي که از وصال خشنود است و براي امام خردسال نگران است.
خسته از ناداني و پراکندگي امت
«ناداني دشمن است» سربازخانه معتمد، قلعه پرستش ناداني است. تن رنجور امام عليه‏ السلام چگونه تحمل کند اين همه دشمن و ناداني را؟
تن امام بيمار است؛ اما نه از زهر معتمد، نه از سختي زندان‏هاي طولاني مدت؛ بيمار اين همه ناداني قوم جور است.
کليد معرفت زمانه مي‏رود. باب علم نبوت پر مي‏ گشايد؛ در حالي که خسته است از جهل و حسادت خليفه و از پراکندگي امت.
پيام کوتاه:
ـ شيعه را خاک غم بر سر مي‏بايد و بازار دل، تا ابد سياه‏پوش و آسمان دين را باران باران و اشک و اشک!
ـ وقتي امامي مي‏رود، نيمه‏اي از عشق امتش را با خود به خاک مي‏برد…
ـ شهادت، عشق است. فرزند غايبش را سر سلامت بگوييد و باران اشکتان را در بي‏شکيبي انتظار، بهانه سازيد!
ـ شهادت امام حسن عسکري، بهار جوشش خون شيعه است در غم غيبت.
ـ مولاي غايب غريبم! سرسلامت باد ما را در غم باباي شهيدت پذيرا باش؛ اي غمگين‏ ترين شيعه در عصر غيبت!
امام، دل به فردايي سپرده است که موعودش عليه‏ السلام ، حقيقت دين را فرياد زند. مي‏رود و دنيا را با همه فرازها و نشيب‏ هايش، با همه پستي‏ها و بلندي‏هايش به او مي‏ سپارد. دردهاي نهفته‏ اي را که جز در و ديوارهاي اتاق کوچکش در سامرا، احدي تاب گفتنش را نداشت.
نامه‏اي که به امام عسکري عليه‏ السلام نوشته نشد
کوچه‏ هاي شهر برايش غم‏بارتر از هميشه بود. با خود مي‏گفت: «باز هم با دست خالي به خانه برگردم؟ چگونه در چشمان همسرم بنگرم؟» گرچه شيعيان نيز حال و روزي بهتر از او نداشتند، اما مشکلات اقتصادي، بيش از همه وقت، گريبانش را گرفته بود. چندين بار خواست به امام عسکري عليه‏السلام نامه‏اي بنويسد و درخواست کمک کند؛ اما شرمساري، مانع مي‏شد. دقايقي بيش از ورودش به خانه نمي‏گذشت که صداي در را شنيد. با خود گفت: باز هم يکي از طلبکارهاست؛ خدا به خير کند! اما وقتي در را گشود، مردي را ديد که کيسه‏اي و نامه‏اي را به وي داد و به سرعت رفت. چشمانش که به يکصد دينار طلاي درون کيسه افتاد، شگفتي‏اش بيشتر شد. اما وقتي نامه را گشود و دست‏خط مبارک امام حسن عسکري عليه‏السلام را ديد، همه چيز برايش روشن شد؛ «ابوهاشم! هرگاه حاجتي داشتي، خجالت نکش و شرم مکن؛ بلکه آن را از ما طلب نما که ان‏شاءاللّه‏ به خواسته‏ات خواهي رسيد».

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

آرزوی وصال

تا کی کنم آرزوی وصالت را یاصاحب الزمان رفقا بیان دست در دست هم کاری کنیم ظهور مولا نزدیک و نزدیک تر بشه ... با انتشار محتوا های فاخر مذهبی و رفع شبهات به خشنودی و فرج مولا کمک کنیم . هر شخصی توانش رو داره یه عالی تو قسمت نظرات بنویسه ...... یاعلی
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مناسبتی
  • هفته کتاب
  • #هفته پژوهش
  • #پاور پژوهشی نرم افزار ها
  • #نهضت سواد آموزی
  • # انسان 250 ساله
  • نشریه تسنیم
  • اخلاق اجتماعی
  • معرفی کتاب
  • معرفی کتاب
  • توطئه
  • محرم کرونایی

Random photo

نشریه تسنیم (بهمن ماه )

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس